باید مست شوی
اینقدر تو قلبم بغضه
که همه رازها توش درد
فقط گلایه میکنم از این زندگی شوم
داریم هر روز به قتل میرسیم با هزار درد
این دردها انگار همیشه با منه
تا به انفجار شعله باروت برسه
دردی که به انتشار کشف باوره
درد نسل که سر سپره شده تویی اصل حجر شده
دردی که باور این بغض های منه
وقتی این دردها همیشه با منه
فقط به جرعه ها دل خوشم
بیاد بده ساغری شرابی
تا سرپوش گذاری بر دردها بغض هایم
وقتی که روی دردهات سرپوش بزاری
وقتش برسه مثل یک کوکتل مولوتف
دیگه نمیترسم از هرچی که پیش رومه
من مستم که هر کاری باشه می کنم
مثل یک دیوانه که هر چی بخواهد میگه
که تویی رویا خودش زندگی کنه
بیاد مست باشی تو این زمونه
وقتی که مست نیستی به بن بست میرسی
وقتی مستی درد بغض دیگه برات بی معنی میشه
میخندیم به روی بغض ها درد ها تو خیالمون همه چیز خوبه
نویسنده : علیرضا عالمی