برهنه شو
در این سکوت
در این غم
در این گریه
در این حسرت
غزل بگو
هر چی دلت میخواد بگو
برهنه شو
فریادی بزن
بگو زنده باد زندگی
بگو که
آتشیست در جان من
بغضیست در سینه ام
آتشم زیر خاکستر
حرف هایم در سینه حبس گشته اند
حرفی بزن
چیزی بگو
میسوزم در این روزگار
آنچنان محزون
آنچنان غمگین
آه گریه هایم
آه قطره قطره اشک هایم
میچکد از چشمانم
بی پناه
زیر آوار
زیر آوره مصیبت ها
نه روزهای زیبا در
کارند
نه شادی
هوا سرد است
خورشید نمیتابد
الفبای خواست
در دلِ این جماعت مرده است
میدانی
هرگز برای
لذت بردن از زندگی
به حداقل ها قانع نشو
چون رازی بودن به حداقل ها
تو را از رسیدن به هدف بزرگ باز میدارد
همیشه تلاش کن
تا به چیزی که
لایقش هستی برسی
آری برسی
برس به
شعری تازه
ترانه ای از نوع
بنویس
حرفی بزن
هرچی دلت میخواد
بنویس
اجازه بی اجازه
نویسنده : علیرضا عالمی از دفتر شعر قصه ی پرنده نوع شعر موج نو